۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰

نقد فیلم خشم The Fury ۱۹۷۸

مهدی علیپور منزه
نقد فیلم خشم The Fury ۱۹۷۸

یک مامور سابق سیا از استعدادهای خاص دختری جوان استفاده می‌ کند تا به پسرش که با او ارتباط ذهنی دارد، کمک کند تا از دست یک سازمان مخفی دولتی مرموز رهایی یابد.

دی پالما در ابتدای کار خود به قدری محو آثار هیچکاک بود که دی پالما را رسما مقلد هیچکاک می نامیدند. ظهور این مطلب را می توان به خوبی در دو فیلم «خواهران» و «وسوسه» دید. اما با ساخت فیلم «کری» ۱۹۷۶ نشان داد که صرفا یک مقلد نیست. به طوری که کری را موفق ترین فیلم دی پالما تا آن زمان معرفی کردند و حتی برخی پا را فراتر گذاشته و آن را بهترین اقتباس از رمان استیون کینگ نامیدند.

کری آنقدر موفق بود که دی پالما سعی کرد با ساخت فیلم «خشم» محصول ۱۹۷۸ یکبار دیگر خود را تکرار کند. با این حال، دی‌ پالما با وام گرفتن از خودش، فیلمی ‌ساخت که بیشتر شبیه یک محصول کلیشه‌ای هالیوودی است.

در ابتدا به نظر می‌ رسد شخصیت اصلی فیلم پیتر ساندزا (کرک داگلاس)، یک مأمور سیا مستقر در اسرائیل است. پسر دبیرستانی و روانی پیتر، رابین (اندرو استیونز)، توسط همکار شرور پیتر، بن چایلدرس (جان کاساوتیس) ربوده شده و به شیکاگو برده می‌ شود.

اما در نهایت آشکار می‌ شود که تمرکز اصلی فیلم اصلاً پیتر نیست، بلکه دختری بنام گیلیان (ایمی ایروینگ)، نوجوان روانی دیگری است که می‌ تواند با لمس کردن افراد، آنها را دچار خونریزی کند. گیلیان با رابین تله پاتی دارد و پیتر در نهایت با او ارتباط برقرار می‌ کند تا پسر گمشده‌ اش را پیدا کند.

در کری، قدرت‌ های ذهنی به عنوان استعاره ‌ای برای جذب مخاطب عمل می‌ کنند. کری چیزها را با ذهن خود حرکت می‌ دهد، به این معنی که او اساساً خود فیلم است و بدون هیچ دلیل قابل مشاهده‌ ای جز جلوه‌ های ویژه یا اراده فیلم، برق‌گرفتگی‌ های مرگبار یا خفه کردن‌ ها را نمایش می‌ دهد. کری به شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌ گیرد و مخاطب از انتقام او وحشت دارد. فیلم به این موضوع می‌ پردازد که قدرتهای ذهنی، اغلب موجب قتلهای خونین میشود؛ و بیننده، در فیلم به عنوان نوعی روح قدرتمند حضور دارد که صحنه قتل را کنترل می‌کند و/یا در کنترل آن ناتوان است.

در فیلم خشم نیز به برخی از همین قدرتها اشاره می‌ شود. چایلدرس به رابین می‌ گوید که پدرش توسط تروریست‌ های عرب کشته شده است. این آسیب روانی با دستکاری‌ های عمدی چایلدرس تشدید می‌ شود - او به دکتر سوزان چارلز (فیونا لوئیس) دستور می‌ دهد تا با رابین رابطه عاشقانه برقرار کند.

اگرچه هدف کنترل رابین است، اما ترکیبی از فقدان پدرش و آزار و اذیت، او را ناپایدار و بی‌ ثبات می‌ کند. او گردشگران عرب را در یک پارک تفریحی در شیکاگو به عنوان انتقام مرگ پدرش به قتل می‌ رساند و به طور فزاینده‌ ای نسبت به سوزان حسادت و بی‌ اعتمادی پیدا می‌ کند. در صحنه‌ ای شبیه به صحنه‌ فیلم کری، رابین، سوزان را از نظر روانی شکنجه می‌ دهد، او را به هوا بلند می‌ کند و انقدر در تحت فشارش قرار میدهد تا خون از همه بدن او سرازیر میشود. (برخی معتقدند این صحنه استعاره‌ ای از خود دی پالما است – فردی سادیستی با قدرت مطلق که با سردی و بی‌ طرفی صحنه‌ تماشای مرگ سوزان را کارگردانی می‌ کند!)

اما مشکل این است که از نظر احساسی و موضوعی، فراتر از یک صحنه‌ هیجانی، اتفاق زیادی نمی‌ افتد. فیلم کری شخصیت کری را نشان می دهد. قاعدتا فیلم خشم باید شخصیت رابین را نشان دهد - اما رابین به سختی در فیلم حضور دارد. شخصیت او پرداخت درستی نمی شود. محور بخش قابل توجهی از فیلم اساسا شخصیت گیلیان است و رابین کلا حذف می شود درنتیجه ما هرگز رابین را آن زمان که هنوز تبدیل به یک هیولا نشده نمی‌ بینیم؛ بنابراین تبدیل او به رابین بد و هیولایی قاتل، یکنواخت بوده و سیر تحولی شخصیت دیده نمی شود.

گیلیان، که از نظر ذهنی با رابین مرتبط است، از خشونت مرگبار او وحشت دارد، اما این رابطه به بیننده منتقل نمی شود، زیرا دی پالما زحمت پرداخت آن را به خود نداده است. خشونت رابین ما را درگیر نمی‌ کند زیرا او واقعاً یک شخصیت نیست.

خشم به لطف شباهت‌ های بین رابین و گیلیان، شامل صحنه‌ های خشونت‌ آمیز و حتی اضطراب‌ هایی در مورد هر دو شخصیت است ولی گسستگی خاصی در روایت هردو دیده میشود و فیلمساز نمی تواند ارتباط معنادار و قابل درکی بین ماجرای هر دو ایجاد کند که موجب شده فیلم خشم اثری بسیار ضعیف باشد.

پایان/

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
کد خبر: 32551

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 1 =